"جنیس" در بیمارستان بهوش می آید.همه دوستان او کشته شده اند.در حالیکه او در راهروهای تاریک قدم می زند به این فکر می کند که تنها رها شده است.اما کابوس هنوز به پایان نرسیده است...
"جنیک"،"مورتن توبیاس"،"میکائیل" و "اینگان" برای تعطیلات به اسکی روی آورده اند.وقتی "مورتن توبیاس" پای خود را می شکند و اتومبیلشان خارج از دسترس است،آنها مجبور می شوند در هتلی متروک پناه بگیرند.آنها متوجه می شوند که هتل پس از ناپدید شدن پسر مدیر تعطیل شده است.اما هنوز چیزی در هتل زندگی می کند و...
وقتی یک دوست سابق دوران کودکی مهمانی مجردی سباستین را به هم می زند و همه چیز را در مورد خودش می سازد، تنها یک حمله بیگانه می تواند آنها را وادار کند که خون بدشان را کنار بگذارند و دوباره به عنوان دو نفری که قبلا بودند، متحد شوند.