یرالی دختر جوانیست که بنگاه زوج یابی دارد. او مادرش را در کنار خود دارد تا به او کمک کند. مادرش برای او دفتری کرایه میکند که در مجاورت یک دفتر وکیل طلاق است و این موضوع باعث عصبانیت نیرالی میشود. اما عصبانیت او وقتی به اوج میرسد که وکیل طلاق به او پیشنهاد میدهد که مشتریانشان را با هم تقسیم کنند و از بودن دفترهایشان در کنار هم نهایت سود را ببرند..