در روز عروسی لوران بازیگر توسط نامزدش مورد ضرب و شتم قرار می گیرد. او برای نجات غرور زخمی خود و ترمیم قلب شکسته اش، تصمیم می گیرد تا هر زنی را که ملاقات می کند...
سه مامور مسئول اسکورت مهاجر غیرقانونی به فرودگاه چارلز دوگل، جایی که او مجبور خواهد شد که با یک هواپیما به سرزمین مادری اش فرستاده شود. اما زمانی که آنها حقیقت را در مورد او می فهمند، باید یک تصمیم دشوار را بگیرند.
میا که سه ماه پیش از یک حملهی تروریستی جان سالم به در برده است، اکنون با تلاش برای یادآوری خاطرات آن شب دست و پنجه نرم میکند. او تصمیم میگیرد که برای یادآوری بهتر خاطرات شب حادثه، بار دیگر به بررسی رد پای خود در آن شب بپردازد.