باشه، متن را با ویرایش گرامری، املایی و بازنویسی برای رسایی بهتر آماده کردم. لطفاً توجه داشته باشید که نام "آیزایا" را به همان شکل حفظ کردهام، فرض بر این است که نام خاص است.
**متن نهایی:**
پس از پایان دوران دبیرستان، آیزایا، جوانی سردرگم و بیهدف، در مقطعی از زندگی خود قرار دارد که نه شغلی دارد و نه برنامهای مشخص برای آینده. او روزهایش را به بطالت میگذراند و نمیداند چه مسیری را باید در پیش بگیرد. تا اینکه روزی، ورود یکی از دوستان قدیمی یا یک مربی جدید به زندگیاش، نقطه عطفی میشود. این فرد با گفتگوها و راهنماییهای خود به آیزایا کمک میکند تا خود را بازیابد و در جستجوی راهی نو برای زندگیاش باشد.